رفتن یا نرفتن؟

ساخت وبلاگ
بسم ا... الرحمن الرحیم از ساعت هفت صبح میخوام جیغ بزنم!  نمیشه! جاش نیست! ولی یه هیجان بزرگ دارم که باید خالی اش کنم.  مقاله ی چهارمم پذیرفته شد. اصلاً باورم نمیشه. از لحاظ کیفیت در رده چهارم بود و از لحاظ زمان ارسال هم همین طور. ISI نیست البته اما جای نسبتاً خوبی هم هست. ISC ولی جزء ISC های انگلیسی دارای ضریب تاثیر. وای باید جیغ بزنم. باید گریه کنم باید کاری کنم تا آروم بشم. خیلی سریع جوابش اومده اونم مقاله ای که بهش امید نداشتم. وای خداااااااااااااااا ممنونم خیلی خیلی  عااااااااااااااااااااااشقتم.  وای خدای من. خدای مهربون من.  یعنی میشه جواب مقالات ISI رنک بالام هم بیاد؟ خصوصا اون Q1 ئه که IF اش خیلی بالا بود. واااااااااااااااااااااااای :) دارم از ذوق تلف میشم.  حبیب هم گوشی اش رو بر نمیداره که ذوقم رو باهاش شریک بشم! بقیه ملت دور و بری ها هم خوابن حالا! برای این اینقدر خوشحالم برای اون مقاله های ISI چه کار میکنم اون وقت؟! خدا رحم کنه آبروی خودم رو نبرم :دی پ.ن1: البته بایست هزینه چاپش رو واریز کنم تا آخر هفته ولی تا به حال تبادل ارزی نداشتم. نمی تونم صبر کنم تا همکاران سلانه سلانه بیدار بشن و ببینم کدوم شون میتونن برام پول واریز کنن. اول باید این هیجانم رو کنترل کنم. پ.ن2: خنده دار ماجرا اینه که فقط به اندازه پول عینک ته حسابم مونده بود! (من و اینهمه بی پولی رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 143 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 3:12

بسم ا.. الرحمن الرحیم گفته بودم از مهر سال 94 درگیر یک کاراجرایی شده ام. کار اجرایی کوچکی است و نه برای من عایدی مالی دارد نه کسر موظفی. گرچه اول کار قول اینها را دادند و من در این چاه افتادم!  بماند که بعنوان موظفی نیاز به امتیاز اجرایی داشتیم ولی راهی که من برای کسب این امتیاز انتخاب کردم خیلی بد بود. بعد از دو سال خیلی خیلی از همکاری با آدمهایی که این مدت با آنها بودم پشیمان شدم. سال 94-95 (مهر تا مهر) فقط مشکل از معاونت مرکز بود. اوج کار همان سال بود. آن وقت خیلی هم کار بزرگی بود و انجامش دادم. حتی انقدر تعهد به انجامش داشتم که در ایامی که مرخصی استعلاجی داشتم و وضعم وخیم بود و افقی! خوابیده و به صورت ریموت کار را زمین نگذاشتم. ولی معاونت مرکز هر هفته قول پست و کسر موظفی (همه ی ضعف من آن روزها همین بود. میخواستم موظفی ام را کم کنم و آنها میدانستند با این قول چشمم را روی خیلی از سختی ها و بدی ها می بندم!) داد و در نهایت هیچ کاری نکرد! سال بعدی معاونت عوض شد. همان بدو ورود برای من ساعت کاری گذشته ای را که خودش هم در جریانش نبود را زد! بعد برای یک واحد دانشگاه که در شهر دیگری است همین کار تعریف شد. انجامش دادم ولی بی خبر بود! فکر میکردم خودش در جریان هست و از کارمندان پیگیر ماجرا هست که مشکلات حل شده. قاعدتاً بایست از کارمندانش خروجی میخواست که مشکلاتشان حل شده یا خیر. ولی از مهر رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 171 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل   اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل   گریان فرشته ایست که در سینه های تنگ   از اشک چشم نشو و نما می دهد به دل   تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن   غم می رسد به وقت و وفا می دهد به دل   دل پیشواز ناله رود ارغنون نواز   نازم غمی که ساز و نوا می دهد به دل   این غم غبار یار و خود از ابر این غبار   سر می کشد چو ماه و صلا می دهد به دل   ای اشک شوق آینه ام پاک کن ولی   زنگ غمم مبر که صفا می دهد به دل   غم صیقل خداست خدا یا ز مامگیر   این جوهر جلی که جلا می دهد به دل   قانع به استخوانم و از سایه تاجبخش   با همتی که بال هما می دهد به دل   تسلیم با قضا و قدر باش شهریار   وز غم جزع مکن که جزا می دهد به دل شهریار رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 181 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

بسم ا... ایران من کشور دردها و رنج ها کشور ثروت ها و فقرها کشور نعمت ها و نداری ها هنوز داغ ویرانی های کرمانشاه بر پیشانی تو بود که کرمان هم اضافه شد خدا به مردم مان صبر و درایت عطا کند و به بزرگان و دولتمداران ما قدری انصاف ++ انصاف را از آن حیث میگویم که دلم از خرج های کلان و ... بی مورد به درد آمده وقتی ملت ام در رنج و مصیبت به این بزرگی است. خبرهایی که از جامعه می شنویم بدجور دردناک است...  قلب مایی که اینقدر در فقر اطلاعاتی نگه داشته می شویم، از همین چیزهایی که معلوم می شود، اینطور در رنج و عذاب است خدا به قلب امام مهربانی ها، امام زمان مرحمت کند که او بیشتر واقف بر اوضاع است و هر که علمش بیش دردش بیشتر. رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 135 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

بسم ا... دختر عزیزم،  این روزها، خستگی بعد از کارمان را تعجب و ذوق شنیدن کلمات جدید تو به در می کند. وقتی میگویی هوووبیییی؟ یعنی خوبی؟ گوشی تلفن رو بر میداری یا گوشی اسباب بازی ات را و مرتب می گویی الو هووبی؟ و من به جای آدم فرضی آن طرف خط هزار بار قربان صدقه ات می روم.  شمردن را یاد گرفته ای و چقدر شیرین می شمری eee ، یعنی یک!  doo و شه! یعنی سه. dal یعنی چهار! pa ، شش، هف، نه و دههههه. (هیچ وقت هشت را نمی گویی! به گمانم فکر میکنی هفت و هشت یکی هستن و یکی اش را حذف کرده ای :دی )   a bi ci یعنی ده بیست سی ... با همین آهنگ ناقص ده تا ده تا تا صد می شمری :)  و یک شعر هم بلدی وقتی مامان میگه یه دختر دارم، و منتظر میمونه تا تو بگی شاه نداره! البته مصرع اول را جالب عوض کردی، میگی واه!  یه دختر دارم واااه!  مامان: صورتی داره؟  دخمل: ماه مامان: از خوشگلی؟ دختر: تا! مامان: به کس کسونش؟ دختر: nem ! یعنی همان نمیدم! و به این ترتیب قشنگ ترین شعر ناقص دنیا میشه.  یه برنامه ای هست روی گوشیم "دالی حیوانات" حیوانات توی اصطبل شون هستن و یکی یکی صداشون میاد. بعد با یه کلیک (! نمیدونم یه ضربه دست!) در اصطبل باز میشه و حیون نشون داده میشه و اسمش رو میگه. عاشق این بازی هستی و با صوتی که اسم رو میگه تو هم با ذوق میگی و ذوق می کنی که اسم حیون ها رو یاد گرفتی. اسب، بز، سگ با کشیدن a آن، (الاغ رو نمی رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 151 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

بسم ا... نزدیک یک ماهه که غورباقه بزرگی رو دارم هر روز قورت میدم.  رفتن و آمدن به دانشگاه به تنهایی با ماشین. سر راه حبیب را هم میرسانم یا برمیدارم البته هنوز وارد نشده ام.  حس میکنم در آن 5 جلسه تمرینی که رفتم هیچ چیزی بهم یاد نداده بود. فقط برده بود به پرت ترین و خلوت ترین خیابان و سعی میکرد استرس من را کم کند:دی حالا هر روز با استرس میروم و می آیم و هر روز نکته ای یاد میگیرم و  چندبار یادگیری ام هزینه داشته! محض اوردن خنده رو لب دوستان تعریف میکنم :دی  همان روز اول ماشین خفه کرد و روشن نمیشد! زنگ زدم برادر شوهرم و حبیب آمدند! یک هفته درگیر روشن نشدن خوب ماشین بودیم و یک سری قطعه عوض کردیم تا شد. یکبار کل مسیر دانشگاه تا محل کار حبیب را با ترمز دستی آمده بودم! چرا که روز شلوغی بود و من فقط هواسم بود که تصادف نکنم!  یکبار در دانشگاه ماشین جلویی و عقبی چسبانده بودند به من و من فکر میکردم باید بتوانم درش بیاورم! با هزار بار جلو و عقب کردن موقع در آمدن زدم به جلویی! هنوز نمی دانم چرا جلویی چیزی اش نشد ولی گوشه سپر خودم کمی شکسته بود. انقدری که هنوزم تعمیرش نکردیم و توی چشم نیست. ماشین جلویی را هم از داخل ماشین دیدم فقط! ماشین خودم رو بعدها!  به قول حبیب چون نیامده ای پایین و دقیق نگاه نکرده ای، شاید جلویی هم چیزی اش شده باشد. الان از عذاب وجدان نمی دانم چه کنم. هول کرده بودم، رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : قورباغه, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 144 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

بسم ا... همین چند لحظه پیش مقاله فارسی کذایی را هم فرستادم! چرا کذایی؟ در ادامه معلوم است چقدر من از کار خودم حظ کرده ام! خوب الان قاعدتاً وقت نفس کشیدن است و خوش بودن  و منتظر ماندن تا جواب این مقاله ها بیاید.  ولی شما که غریبه نیستید اصلاً آرامش ندارم این انتظار، انتظار خوبی نیست چرا؟ در خصوص دو مقاله ای که مربوط به سالها تلاش من بوده اند و بهشان تا حدی امید دارم، مسئله گم نام بودن من هم هست. به قول یکی از همکاران اینطوری بدون نوشتن نام کس دیگری که صاحب نام باشد شانس پذیرش ات کم است. تا به حال که مدام ریجکت شده توسط ادیتور. برای اولین بار هر دو الان مدتی است در پروسه داوری هستند در ژورنالهای ISI با IF  خوب. خدا کند زحمت ام نتیجه بدهد. زودتر. زودتر از ددلاین.. نمی دانم از این مقاله ها کدام زودتر جوابش می آید.  اما مابقی کارها با دانشجویان است (ارشدهای دانشگاه آزاد، خودمان که ارشد نداریم) و هیچ کدام را امید ندارم به جایی برسد. از سر ناچاری نوشتم و گرنه همه شان به نظرم هنوز کارهای بسیار ضعیفی بودند و الان وقت مقاله کردن شان نبود. اینها را مجلات علمی پژوهشی ISC فرستادم. نمی دانم زمان انتظار را چطور بگذرانم. اگر فقط منتظر باشم فکر میکنم تلف کرده ام. چند ایده خام دارم: 1-  آن کار پژوهشی با ارزشی که کردمش دو تا مقاله را یادتان هست، قابلیت تبدیل شدن به سه مقاله را همین الان دارد رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 146 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

بسم ا... از پنج شنبه که کار آخر را فرستادم خیلی فکر کردم به لیست کارهای عقب افتاده غیر کاری که در Coloote به لیست بلندی تبدیل شده اند. به اینکه این مدت همه چیز را تعطیل کرده ام و چسبیده ام به این مقالات به اینکه حتی این ترم درست و حسابی هم به تدریس دل نداده ام، تیم پژوهشی را مدتهاست رها کرده ام و سرگردانند بچه ها، کار اجرایی ام را که باز صحبت کردم و فهمیدم ماجرا همه از دکتر ح آب میخورده و مشکل حل شد با صحبت کردن و باز باید وقت بگذارم،  این از سایر بعدهای کاری که رها کرده بودم  از بعد غیرکاری به حسنا و کم کاری هایم در حق اش به اینکه کمی بخوانم در مورد مهارتهای لازم و با دخترم کار کنم. کتاب برایش بخوانم که نخوانده ام تا حالا! به هزاران بیماری ایجاد شده ای که حتی برایش یک دکتر هم نرفتم، به مادرم که قرار بود دکتر ببرمش برای گذاشتن دندان مصنوعی که خودش پروژه ای است. به کتابهایی که دوست داشتم بخوانم به تفریح هایی که نکردم، مهمانی هایی که ندادم و ...  به حتی خریدهای لازمی که به بعدها موکول کرده ام، حتی الان 4 ماه است با عینک داغون شده سر میکنم و نرفته ام عینک بخرم! به اینکه زمان انتظار را متفاوت از قبل بگذرانم به مقاله ها برسم، ولی نه فقط به مقاله ها سعی کنم مدل اعتدال را پیاده کنم سخت است به قول دختر معمولی شاید 24 ساعت شبانه روز برایت کم باشد! که هست ولی خوب همیشه رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 181 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 22:25

بسم ا... الرحمن الرحیم


این روزها خیلی هوا سرد شده


خدا کمک مون کنه بتونیم به خوبی به زلزله زدگان کمک کنیم


خصوصاً ما حقوق بگیران اول برجی! 


باید تا کفگیرمون به ته دیگ نخورده، بجنبیم


میشه از خرجهای غیرضرور چشم پوشید


ضروری تر از کرمانشاه دیگه چی...

رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1396 ساعت: 8:36

  کار جان را تن ندادم روزگار از دست رفت دست در کاری نزد دل تا که کار از دست رفت جان نشد در کار جانان بار تن جان برنداشت دل پی هر آرزو شد کار و بار از دست رفت عمر در بیهوده شد صرف و نشد کاری تمام روزگار دل سر آمد روزگار از دست رفت پار میگفتم که رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : میگذرد, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 191 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 11:15

استراتژیست معروف آلمان در قرن 19 می گوید: هیچ نقشه جنگی در هنگام برخورد با دشمن درست از آب در نمی اید! پس چرا نقشه طرح می شود؟ فرمانده آیزن هاور پاسخ می دهد: در آماده شدن برای جنگ من فهمیدم که "برنامه" Plan بی فایده است! اما برنامه ریزی Planning ضرو رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 171 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 11:15

بسم ا... البصیر بالعباد شب یکشنبه به دیدار خانواده حبیب رفتیم. مجلس روضه هم برپا بود و برای اولین بار چشم روشنی خانه جدید را بایست برای خاله می بردیم. روضه مشترک بین سه خانواده. حسنا ان شب خیلی بی تاب بود. جوری که خیلی به من سخت گذشت. ساعت ده که رسی رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 178 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 11:15

امام حسن علیه السلام: مَنِ اتَّکَلَ عَلَى حُسْنِ الِاخْتِیَارِ مِنَ اللَّهِ لَهُ لَمْ یَتَمَنَ‏ أَنَّهُ فِی غَیْرِ الْحَالِ الَّتِی اخْتَارَهَا اللَّهُ لَه‏ هر که به حسن انتخاب خداوند اعتماد نماید، آرزو نمى‏‌کند در غیر حال و وضعى قرار گیرد که خدا ب رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : الاختیار, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 184 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 11:15

خدایا  از همه کارهای بزرگی که داشتم فقط یکی اش مانده فقط یکی  و دختری که این روزها حق اش را به درستی ادا نکرده ام کمک ام کن کمکم کن بتوانم همه توانم را جمع کنم و هر چه زودتر این کار را با موفقیت تمام کنم فقط یک کار.. تا حال و توان انرژی گذاش رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 154 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 11:15